مـاه ، روز و گـاه نیــایش
در تقسیمات مذهبی زمانی آیین زرتشتی سال به دوازده ماه و هر ماه به سی روز و هر روز به پنج گاه تقسیم شده است که این ماهها و روزها با نامهای مخصوص به خود مشخص میشوند .
ماهها به ترتیب :
فروردین، اردیبهشت ، خورداد ، تیر ، امرداد ، شهریور ، مهر ، آبان ، آذر ، دی ، بهمن و اسفند نام گذاری شده است .
(در یازدهم فروردین 1304 بنا بر تصویب مجلس شورای ملی در تقویم رسمی کشور از نامهای ایرانی سالنمای اوستایی استفاده شد و از آن زمان نام ماههای زرتشتی و تقویم رسمی کشور یکی شد.) همچنین هر روز از ماه در بین زرتشتیان به یک نام خوانده میشودکه نخستین روز ماه ، به نام اورمـزد آغاز و پس از آن با نام امشاسپندان ادامه می یابد بهمن ، اردیبهشت ، شهریور ، سپندارمذ ، خورداد ، امرداد و پس از آن با نام ایزدان دی به آذر ، آذر ، آبان ، خور ، ماه ، تیر ، گئوش در دسته اول و دی به مهر ، مهر ، سروش ، رشن ، فروردین ، ورهرام ، رام ، باد در دسته دوم و دی به دین ، دین ، ارد ، اشتاد ، آسمان ، زامیاد ، مانتره سپند و انارام در دسته سوم . در سرآغاز هر یک از این دسته ها نام دی به معنی آفریدگار جای گرفته که سه مرتبه تکرار میشود .به همین علت برای متمایز ساختن آنها از یکدیگر این روز های دی به همراه نام روز بعد خود مشهور میباشند .همچنین پنج روز باقیمانده پایان سال که به بهیزک یا پنجه معروف می باشد به ترتیب با نامهای اهنود ، اشتود ، سپنتمد ، وهوخشتره و وهیشتواش نامیده می شود .
توضیحات بالا به این منظور ارائه گردید که در پایان نماز و به هنگام خواندن برساد لازم است تا نام روز و ماه و همچنین گاه بجای آوردن نماز ذکر شود . بنا بر این در آغاز نیایش نماز گزار باید نام روز و ماه را دانسته تا در پایان نماز ، برساد را به نام گاه مورد نظر بخواند . همچنین به هنگام خواندن سروش باج یا لابه لای نیایش های دیگر قطعات مخصوص که مربوط به گاه خواندن نماز است خواسته می شود که باید مطالب ویژه گاه مورد نظر خوانده شود . در این میان روز نیز که به پنج قسمت تقسیم شده با نامهای مخصوص به خود خوانده میشود: هاون ، رفتون ، ازیرن ، ایوه سریترم ، اشهن .
· گاه هاون ، از برآمدن آفتـاب تا نیمـروز میباشد .
· گاه رفتون از نیمروز تا سه ساعت پس از نیمروز میباشد ، با توضیح اینکه از روز اورمزد و آبانماه یعنی آغاز زمستا ن بزرگ (مطابق با بیست و پنجم مهر ماه تقویم رسمی ) تا پایان سال گاه رفتون نداریم و خواندن گاه رفتون جایز نیست . گاه هاون در این روزها از برآمدن آفتاب تا سه ساعت پس از نیمروز میباشد ، یعنی عملا با کوتاه شدن طول روز گاه هاون جایگزین گاه رفتون میشود .
· گاه ازیرن از سه ساعت پس از نیمروز شروع و تا غروب خورشید ادامه می یابد .
· ایوه سریترم گاه با غروب خورشید و پیدا شدن ستاره آغاز و تا نیمه شب ادامه می یابد .
· گاه اشهن از آغاز نیمه شب تا برآمدن آفتاب است . برساد در گاه اشهن بنام روز قبل خوانده میشود یعنی عملاً آغاز روز از بر آمدن آفتاب در گاه هاون در نظر گرفته میشود .
به هنگام آغاز گاه موبد آتـشکده ، ضمن خواندن اوستا در مقابل آتـش با به صدا در آوردن زنگی که در آتشگاه و در کنار آفرینگانی آتـش قرار دارد آغاز گاه تازه را به نمازگزارانی که در آتـشکده هستند اعلام میکند .
زرتشتیان خصوصاً در روزهای اورمزد ، اردیبهشت ، آذر ، سروش ، ورهـرام و همچنین دی به آذر ، دی به مهر و دی به دین به آتـشکده رفته و به نیایش اهورا مزدا میپردازند ، همچنین در روزهای اردیبهشتگان و آذرگان مراسم جشن در آتشکده برگزار میگردد ، هر ساله ضمن برگزاری جشن اردیبهشتگان آتش آتشکده با آتش طبقات مختلف مردم « مس» میشود .
در اینجا به جزئیات و نکات ریزی که همواره به هنگام خواندن نیایشها ، مرتبط با گاه و زمان نیایش میباشد و باید به آنها توجه نمود اشاره میشود . نیایشهای روزانه را نباید نزدیک پایان گاه شروع کرد به طوری که گاه بعدی آغاز شود اما در خواندن اوستاهای بزرگ اگر گاه تمام شد برساد را باید به نام گاه قبلی خواند .
بهترین زمان برای نیایش یک ساعت پس از نیمه شب در اشهن گاه و سپس در گاه هاون و همچنین یک ساعت پس از آغاز ایوه سریترم گاه تا دو ساعت پس از آن میباشد که این ساعات بهترین زمان برای نیایش توصیه شده است .
در آغاز روز پس از خواندن اوستای بایسته ، باید خورشید نیایش و مهر نیایش با هم خوانده شود و باید توجه نمود که خواندن هر یک از این نیایش ها یکی بدون دیگری جایز نیست ، همچنین این نکته که خواندن خورشید نیایش ، مهر نیایش و آبزور در پیش آتش آتشکده ناروا ست ، در ضمن این نیایشها و خورشید یشت ، مهریشت و آبان یشت را در شب یعنی گاههای ایوه سریترم و اشهن نباید خواند .
اوستا های گاه هاون ، رفتون ، ازیرن ، ایوه سریترم و اشهن گاه که هر یک به طور جداگانه قطعاتی از خرده اوستا را به خود اختصاص داده اند را باید در گاه مخصوص به خود خواند .
ماه نیایش را فقط در شب یعنی از آغاز گاه ایوه سریترم تا پایان اشهن گاه میتوان خواند . سروش یشت سر شب فقط در ایوه سریترم گاه تا سه ساعت از شب گذشته خوانده میشود و در هنگامی دیگر خواندنش جایز نیست . در سر شب آتـش نیایش باید پس از سروش یشت سر شب و در حضور آتـش خوانده شود .
خواندن یزشنی و آفرینگانها بجز آفرینگان رفتون در گاه هاون و خواندن وهیشتواش گاه در روز توصیه شده است ، خواندن اهنود گاه یایشت گاهان برای تندرستی چند روز پشت سر هم و خواندن پتت در ده روز پنجه و روز اورداد (کبیسه) و سه روز نخست درگذشتگان جایز نیست . (مجموعه سخنرانی های موبد شهزادی – مهرانگیز شهزادی ، صفحات 65 تا 72 )
زیارتگاه ها و آتشکده ها !!!
آتشکده کاریان :
نام دیگر آن آتشکده آذرفرنبغ یا آذر خورداد است که در معنی می شود آتش فره ایزدی . مکان آن در شهر فیروز آباد یا اردشیر خره یا اردشیر خوره در صد و بیست کیلومتری جنوب شیراز است و کاخ بزرگ آن که توسط شاهنشاه اردشیر بابکان ساخته شده بود هم اکنون فرو ریخته است . اردشیر به همین جهت نام شهر را ارتخشر خوره ( ارت خشتر ) نامید . در معنی کل می شود شهر شکوه و جلال اردشیر . خوره به معنی فر و شکوه و جلال است . شهر گور یا فیروز آباد نیز بعدها نام گرفت . این مکان از زیارتگاههای بزرگ مردمان فلات ایران بوده است . فخر الدین اسعد گرگانی در داستان ویس و رامین که به دوره شاهنشاهی اشکانیان مربوط است نوشته است
به خاصه زین دل بدبخت رامین که آتشگاه خرداد است و برزین
آتشکده آذر برزین مهر :
آتشکده آذربرزین مهر یکی از سه آتشکده مقدس ایران است ( آذر گشسب - آذر برزین - کاریان ) که در شهر نیشابور یا ابرشهر خراسان قرار دارد . در پهلوی به نام آتور بورگین میتر خوانده می شود به معنی آتش مهر بالنده است . تاریخ ساخت آن بسیار کهن است به طوریکه به زمان اشو زرتشت باز میگردد و در بند 8 از فصل 17 بندهش آمده است : آذربرزین مهر تا زمان گشتاسب در گردش بوده و پناه جهان تا اینکه اشو زرتشت اسپنتمان دین آورد و گشتاسب شاه دینش را پذیرفت آنگاه گشتاسب آتش مقدس را در کوه ریومند در آذر برزین مهر قرار داد
آتشکده بردسوره :
به گفته مسعودی در کتاب نامدار مروج الذهب این آتشکده توسط فریدون شاه بنا شد که آتش آن را از طوس خراسان آورده بود و در بخارای ایران قرار داد
آتشکده آذر شب :
آتشکده ای است که گشتاسب شاه در بلخ بنا کرد و به گفته مورخین گنجهای خود را در آن قرار داد . بلخ در تاریخ جزوی از خراسان بزرگ بوده است که متاسفانه در دوره ننگین قاجار به روسها فروخته شد
آتشکده آذرنوش :
آتشکده ای است در بلخ که این نیز همچون آذرشب در خراسان بزرگ ایران بوده است . بلخ نیز همچون مرو شهری از شهرهای ایران بوده است که در دوره قاجار های وطن فروش در قراردادهای ننگین ترکمانچای و گلستان به روس داده شد . فردوسی بزرگ آن را نوش آذر نامیده است . فردوسی می فرماید : شهنشاه لهراسب در شهر بلخ - بکشتند و شد روز ما تار و تلخ - و از آنجا به نوش آذر اندر شدند - رد و هیربد را همه سر زدند
آتشکده باکو :
آتشکده ای بزرگ بوده است در ایران شمالی ( باکو ) که در نزدیکی چاه نفت قرار داشته است . محل آن در روستای سوراخانی در 15 کیلومتری باکو می باشد تاریخ ساخت آن به سال 400 پیش از میلاد توسط ایرانیان می باشد . بدلیل مواد نفتی موجود این منتطقه این آتشکده همیشه در نزد ایرانیان روشن و برافروخته بوده است . باکو از باگوان زبان پهلوی ایران گرفته شده است و شهری ایران است که در دوره قاجار به روس فروخته شد . این مکان مقدس پس از یورش تازیان ویران شد ولی سالها بعد از آن دوباره مرمت و بازسازی شد ولی آتش آن خاموش بود تا سال 1975 که آتش آن دوباره روشن گشت و به مکانی توریستی تبدیل شد
آتشکده سیروان :
این آتشکده پیش از به پادشاهی رسیدن انوشیروان دادگر محل بت ها بود و پس از وی بت ها ویران شدند و آتش مقدس را در آنجا قرار دادند . محل آن سیروان و ری بوده است . به گفته مسعودی تاریخ نگار مشهور این آتشکده در پیش از ظهور زرتشت ساخته شده است
آتشکده نیاسر :
این آتشکده توسط شاهنشاه اردشیر بابکان ساخت شده است طول و عرض آن 14 متر در 14 متر می باشد . این بنا پس از یورش تازیان ویران شد ولی سپس توسط مردم بازسازی گشته است و امروز تقریبا سالم می باشد . نیاسر در 35 کیلومتری شمال غربی شهر کاشان قرار دارد و در منطقه ای کوهستانی در ارتفاعات کرکس می باشد . چشمه ای باستانی به نام چشمه اسکندر نیز در آنجا قرار دارد . در نیاسر غاری که متعلق به دوره پارتیان بوده است نیز وجود دارد . به احتمال قوی این غار معبد میترایی بوده است که امروزه از مکانهای دیدنی این شهر می باشد
آتشکده اردشیر :
در استخر استان فارس می باشد که نام دیگرش آتشکده آناهیتا یا ناهید می باشد . چون اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی از خانواده موبدان بزرگ بوده است به همین دلیل این آتشکده را به شادمانی برقراری سلسله جدیدش در ایران ساخت . در تاریخ بلعمی و طبری آمده است که چون یزدگرد سوم نوه خسروپرویز بوده است پس بزرگان ایران او را به مقام پادشاهی رسانند و در آتشکده اردشیر استخر تاج شاهنشاهی را بر سر وی گذاشتند و سپس او را به پایتخت ایران در بغداد تیسپون فرستادند
آتشکده آناهیتا یا معبد آناهیتا :
آناهید یکی از چهار عنصر مقدس آب و آتش و هوا و خاک است . در معنی می توان گفت که پاک و با عفت و با تقوی است که ارمنیان درست آن را تلفظ میکنند . این زیارتگاه پس از آذرگشسب از بزرگ ترین مکانهای باستانی و مقدس ایران بوده است که از دوره شاهنشاهی اشکانی ( پارتیان ) باقی مانده است . در شهر کنگاور در مسیر کرمانشاهان قرار دارد . ستون ها و پلکان این معبد هنوز پس از بیش از 2000 سال باقی و مستحکم است . این مکان در شهر کردنشین ایران بوده است و در نزد کردان آریایی دارای احترام خواصی می باشد . کردستان ایران و منطقه اورامان آن یکی از مشهور ترین مناطق اصیل ایران است که هنوز بسیاری زرتشتی دارد و به زبان پهلوی سخن می گویند . ریشه زبان کردی امروزی نیز پهلوی باستانی ایران است . پیر شهریار یا پیر شالیار از افراد مشهور هورامان کردستان است که وی موبدی زرتشتی بود و چند کتاب از وی بر جای مانده است . ابن فقیه در کتاب مشهور البلدان نوشته است : هیچ ستونی شگفت انگیز تر از ستونهای معبد آناهیتا کنگاور نیست
آتشکده دارابگرد :
به گفته تاریخ مروج الذهب مسعودی این آتشکده به فرمان اشو زرتشت بنا گشت . زرتشت به یستاف شاه فرمان داد تا آتش مقدس جمشید شاه را که مورد احترام وی بوده است را بیابند و بیاورند . یستاف شاه این آتش را در خوارزم پیدا نموده است و به دارابجرد فارس آورد و اطرف آن را شهر زیبایی ساخت . این آتشکده در سال 332 هجری قمری به نام آتشکده آذر جوی نامیده می شده است
آتشکده شاهپور :
در ساحل خلیج قسطنطنیه روم پس از اینکه شاهنشاه شاپور پسر اردشیر پسر بابک وارد شد آن را ساخت و تا دوران خلفای اسلامی نیز پا برجا بود
آتشکده پوران :
این مکان توسط ملکه پوران دخت ساسانی دختر شاهنشاه خسروپرویز ساسانی در عراق عجم در نزدیکی مدینه السلام ساخته شده است
آتشکده کرکویه :
این آتشکده در شمال سیستان کنونی قرار داشته است .احترام بسیاری مردمان این شهر برای این آتشکده قائل بودند و به گنبد رستم نیز مشهور بوده است . این آتشکده تا قرن 17 هجری که قزوینی آن را وصف کرده است بسیار خرم و زیبا بوده است ساخت آن به روزگار کیخسرو باز میگردد که بسیار کهن است . دو شاخ بزرگ گاو داخل آن قرار داشته است و در وسط آنها آتشگاه قرار داشته است
آتشکده بارنوا :
به گفته مسعودی دومین روز پس از به قدرت رسیدن شاهنشاه اردشیر بابکان این آتشکده ساخته شد . مکان آن در جنوب ایران است
آتشکده سرده :
در یزد بخش تفت روستایی به نام سرده قرار دارد که دارای آتشکده ای کوچک بوده است . پس از یورش تازیان مردم از نابودی آتش این مکان توسط آنان جلوگیری کردند
آتشکده آذرباد :
آتشکده ای در تبریز بوده است که در متون پهلوی آذربادگان هم نوشته شده است به معنی نگهدارنده آتش . به احتمال قوی اثری از آن به جای نیست
آتشکده آذر گشنسب یا آذر جشنس :
یکی از مشهورترین و بزرگ ترین آتشکده های فلات ایران که در آذربایجان غربی در 49 کیلومتری شمال شرق شهر تکاب کنونی قرار دارد امروزه به آن تخت سلیمان می گویند . در دوره شاهنشاهی اشکانیان مهم ترین پادشاه آذربایجان آریوبرزن و پسرش ارت وزد بوده است . بیشتر پادشاهان ایران پس از نشستن بر اریکه شاهنشاهی ( جلوس ) به نیاشگاه آذرگسشب آذربایجان می رفتند و به درگاه خداوند نیایش و سپاس و درود می فرستاده اند و سپس هدایایی تقدیم می کردند . آتشکده شیر نیز همان آذرگشسب است که خرابه های آن نزدیک تخت سلیمان است . ساخت این بنا به بیش از 3000 سال باز میگردد و در کتاب هفتم دینکرد در بند 39 سازنده آن را کیخسرو پسر سیاوخش شناخته شده است . که فر ایزدی به او رسیده بود . آذرگشسب در کنار دریاچه چیچست قرار دارد و در گذشته کاخهای بسیار باشکوه و سترگ در اطراف آن بنا بوده است . این دریاچه به صورت خودجوش هر ثانیه 44 لیتر آب از خود بیرون میدهد
آتشکده خوار اصفهان :
حمزه اصفهانی می نویسد اردشیر در یک روز سه آتشکده در اصفهان یا اسپهان بنا کرد . یکی در شرق . دیگری در میان شهر و آخری در غرب شهر . دلیل آن را از طلوع خورشید تا غروب آن دانسته است . اولی به نام آتشکده اردشیر است که در منطقه قلعه ماربین یا مارین واقع شده است . دومی آتشکده زروان نام دارد که در قریه دارک از روستای خوار است . سومی آتشکده مهر اردشیر نام دارد که در اردستان واقع شده است . مهم ترین و سالم ترین آنها در کوه آتشگاه امروزی واقع است . ارتفاع آن از دشت 200 متر و از شهر اصفهان 8 کیلومتر فاصله دارد . معبد آن نیمه ویران است و امروزه به آتشکده اصفهان معروف است
زیارتگاه پیر هریشت :
این مکان در 14 کیلومتری شهر اردکان یزد قرار دارد . به باور ایرانیان این مکان جایگاه ابدی یکی از ندیمگان شهبانو دختر یزدگرد سوم شاهنشاه ایران است که پس از تعقیب تازیان به این مکان پناه برده است و در آنجا هنگام نیایش ناپدید شده است . این مراسم از هفتم تا یازدهم فروردین ماه برگزار می شود که برابر است با روز امرداد تا خورداد روز از فروردین ماه هر سال
زیارتگاه ستی پیر :
زیارتگاه ستی پیر در نزدیکی مریم آباد یزد قرار دارد بنای آن مانند قلعه است که آثار چهار برج باستانی در اطراق قلعه دیده می شود . مراسم این زیارتگاه در بیست و چهارم خرداد ماه هر سال برابر با روز اشتاد از ماه خورداد باستانی اجرا می گردد
زیارتگاه پیر سبز :
نام دیگر این زیارتگاه چک چکو است که در فاصله 65 کیلومتری شمال غرب یزد در دامنه کوهی آهکی قرار دارد . این مکان از مهم ترین و مشهور ترین زیارتگاههای ایران و جهان است . به صورتیکه بسیاری از زرتشتیان کشورهای اطراف ( هند - پاکستان - تاجیکستان و . . . ) هر ساله در مراسم این زیارتگاه شرکت میکنند . محل این زیارتگاه در دامنه کوهی با شیب زیاد قرار دارد . این مراسم از 24 تا 28 خرداد هر سال برابر با روز اشتاد تا انارم از ماه خورداد باستانی اجرا می گردد
زیارتگاه پیر نارستانه :
این زیارتگاه در داخل دره ای واقع شده است که سه طرف آن را کوه پوشانده است و در 30 کیلومتری شرق یزد قرار دارد . مراسم این نیایشگاه از روزهای 2 تا 6 تیر ماه برگزار می شود که برابر است با سپندارمذ روز تا آذر روز از تیر ماه . چشمه ای زیبا نیز در کنار این نیاشگاه قرار دارد که آب آن از بارندگی تامین می شود . بسیاری از ایرانیان بر این باور هستند که این مکان آرامگاه شاهنشاه اردشیر ساسانی بنیانگذار سلسله ساسانیان است که به اردشیر پاپکان شناخته می شود . مردم در این روز در این مکان حاضر می شوند و به روان انوشه نیاکان ایران و جانباختگان راه میهن و بزرگان از دینا رفته ایران درود می فرستند
زیارتگاه پیر بانو :
این زیارتگاه به باور مردمان آرمگاه شهبانوی ایران است که خاتون بانو نام داشته و در فاصله 120 کیاومتری شمال غربی یزد و در جنوب شهر عقدا و در بین دره ای به نام زرجو قرار دارد . ساکنان این روستا با آب چشمه زندگی خود را می گذارنند . زمان این مراسم از 13 تا 17 تیر ماه است که برابر است با مهر روز تا ورهرام روز از تیر ماه باستانی . این نیایشگاه در مسیر رودخانه فصلی قرار دارد
زیارتگاه پیر نارکی :
در فاصله 55 کیلومتری شهر یزد و غرب شهرستان مهریز در دامنه کوه بلندی با سنگهای آهکی سیاه این زیارتگاه واقع شده است . در این نیاشگاه چشمه آب زیبایی وجود دارد . عده ای بر این باور هستند که این مکان آرمگاه نازبانو شهبانوی ایران است . مراسم این نیایشگاه از 11 تا 15 امرداد ماه است که برابر است با روز دی به مهر تا فروردین روز از ماه امرداد باستانی
زیارتگاه دربمهرهای کرمان :
آتشکده محلهی دولتخانه از دهش شادروان پولاد اسفندیار یزدی مقیم بمبئی در سال 1280 خورشیدی بنا شده است و تا امروز پرستشگاه زرتشتیان میباشد و هزینههای آن از کمک زرتشتیان تهیه میشود . آتش این آتشکده تا کنون نیز روشن بوده و هرساله در روز یازدهم دیماه در این محل برگزار میشود که به گهنبار دولتخانه معروف است . یکی دیگر از آتشکدههای مهم و جدید کرمان که تا امروز نیز پابرجاست و مردم برای روزهای فرخنده به آنجا رفته و شمع و عود روشن میکنند، آتشکده واقع در کوچهی دبیرستان ایرانشهر است . دربمهر نو کرمان بهوسیلهی دهشمندان قنات غسانی (یکی از دهات اطراف کرمان) ساخته شده است و آتش ورجاوند دربمهر قنات غسان به دربمهر کنونی منتقل گشت بخشی از هزینه دربمهر نو از دهش موبدزادگان سرور و شیرین، دو خواهر قنات غسانی بهنامگانه پدرشان دستور رستم دستور مرزبان بنا گردید. چون بنای دربمهر از دهش بهدینان قنات غسان بوده، آتش دربمهر قنات غسان بهوسیلهی موبدان آنجا بهنام موبد بهرام اسفندیار آریایی، موبد نوشیروان جهانگیر اشیدری، و موبد گشتاسب بهمن پور جهانبخش به دربمهر کنونی منتقل گردید . امروزه این آتشکده شامل موزهای است که به ثبت ادارهی میراث فرهنگی استان کرمان رسیده است و آثار و اسناد قدیمی خانوادههای کرمانی و حتی نسخههای خطی قدیمی و اشیایی چون چرخ چاه، چرخ ریس، سماور برنجی، اتوهای ذغالی و … در آنجا وجود دارد
زیارتگاه شاورهرامایزد :
زیارتگاهی بیرون دروازهی ناصریه و متصل به خیابان ناصریه است، این محل در قدیم معروف به پیرسنگی بوده و درب کوچکی از سنگ هم داشته است گذشته از زرتشتیان، مسلمانها نیز به این محل باور دارند و با پاکی نیت نیازهای خود را از این محل میخواهند . چنین معروف است که هنگام هجوم افغانها به کرمان، شب را در کنار خندقی که نزدیک شاورهرامایزد بود استراحت کرده تا فردای آنروز، این حدود را غارت کنند شبانه پرچم سبزی در این محل ظاهر گشت و در قلب سپاه آنان افراشته و برپا شد. افغانها به گماناینکه دشمن به ایشان حملهور شده در تاریکی شب به کشتن یکدیگر پرداختند و پای به فرار گذاشتند
علت دیگری که باعث شده به این محل احترام بگذارند این است که محمد اسماعیلخان حاکم کرمان، جد سردار نصرت اسفندیاری مصمم بود که مسیر دروازهی ناصریه را از اواسط شاورهرامایزد بگذرانند. هرچند زرتشتیان عجز و التماس کردند تا او را از این تصمیم منصرف کنند مؤثر واقع نشد، شبانه پیرمردی سفیدپوش و نورانی از چاهی که در این محل قرار دارد خطاب به او گفت: تو میخواهی خانهی مرا خراب کنی؟ خانهات را خراب و افراد آن را پریشان خواهم کرد. فردای آنروز محمد اسماعیلخان از تصمیم خود دست برداشت و دستور داد روی آن چاه صفهای بسازند. یکی از زرتشتیان این عمل را به امر او انجام داد و این صفه تا امروز وجود دارد و امروزه زرتشتیان در این قسمت شمع روشن میکنند
زیارتگاه شاهمهرایزد :
زیارتگاهی است در شمال شهر کرمان، این محل را باغچه بوداغآباد میخوانند. جشن فرخندهی سده و آتشافروزی این جشن در این محل برپا میشود. این محل دارای باغی است که دو ساختمان با حوض نسبتا بزرگ و آشپزخانهای که تنور آن محل پخت نان و فضای آن برای پخت آش و سیروگ در روزهای مهرایزد است دارد. این آشپزخانه از دهش هرمزدیار خداداد اشیدری بهنامگانهی مادرش روانشاد ماهخورشید اشیدری قنا غسانی بوده است این زیارتگاه که مورد توجه و باور بسیاری از مسلمانها نیز هست، در روزهای فرخنده شاهد خیرات جمعیت زیادی از زرتشتیان میباشد . چند سال قبل تالاری از دهش رشید نیکبخش در این مکان ساخته شد که مراسم عروسی و جشنهای مهم زرتشتیان کرمان چون سده در آنجا برگزار میشود. در مقابل شاهمهرایزد زمینی است که در روز جشن سده خرواری از هیزم در آنجا افروخته میشود
آرامگاه مقدس جاماسب فیلسوف :
این اثر باستانی و با ارزش در حدود 85 کیلومتری جنوب شرقی شیراز که در مسیر جاده شیراز جهرم در سمت راست جاده و نرسیده به شهر خفر قرار گرفته است که پس از ورود به جاده فرعی به روستای کراده منتهی میشود و پس از آن در شرق کراده روستای گاره واقع شده که آرامگاه جاماسب حکیم در بیرون این روستا قرار دارد فاصله روستای کراده تا روستای گاره دو کیلومتر است که از میان کوچه باغهای سرسبز راهی باریک و خاکی ناهموار را بهطرف آرامگاه طی میکند . نام اصلی این روستا گاره یا کاره میباشد که اهالی منطقه بهآن جومه بزرگی میگویند که مخفف جاماسب بزرگ است . اهالی منطقه جاماسب را به کسر « س » تلفظ میکنند . پیرمردان و پیرزنان این منطقه جاماسب را خانباز هم میخوانند و درباره جاماسب یا خانبازخان داستانها و اشعار بسیاری در منطقه استان فارس گفته شده است . از جمله میگویند که خداوند به جاماسب گفت : که در روزی معین عمرت بهپایان میرسد و جاماسب در روز موعود به این منطقه وارد شده و در همان جا جانبه جان آفرین تسلیم کرد و اهالی گاره برایش مقبرهای ساختند
زیارتگاه میترایی قلعه کنگلو :
این بنا که به نخستین نیایشگاه ساسانی معروف است در مازندران واقع شده است . دیواره های آن از جنس گچ و ساروج می باشد و زیر بنای آن 50 متر مربع است . بنای اصلی آن در سه طبقه بوده است که امروزه فرو ریخته است . شمال این بنا به کوهی بزرگ و صخره ای به نام خورنرو راه دارد
نیایشگاه دهانه غلامان :
در 44 کیلومتری شهرستان زابل در 40 سال پیش به یاری طوفانی بزرگ شهری از زیر خاک بیرون آمده است که سال ساخت آن به 500 پیش از میلاد باز میگردد . شنهای رونده این شهر را به مدت بیش از 2000 سال از دید عموم مخفی نگاه داشته بوده است در کنار این شهر بنایی چهارگوش به وسعت 2500 متر مربع می باشد که زیارتگاه دینی ایرانیان بوده است که سکوههای بلند آن نشان از اجرای مراسم دینی مردم این منطقه داشته است.
جشن مهرگان
شاید این که بیشتر تاریخنویسان بر مردمی بودن این جشن قلم میزنند، به این سبب است که مهرگان یادآور پیروزی بر بیداد و ستم زمانه بوده است. ابوریحان بیرونی در التفهیم مینویسد:« مهرگان شانزدهمین روز از مهرماه و نامش مهر، اندرین روز آفریدون ظفر یافت بر بیورسب جادو، آنک معروف است به ضحاک و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است همه جشنند، بر کردار آنچه از پس نوروز بود.»
البته، از سال 1304 هجری شمسی، پنج روز پنجه(خمسه) از پایان سال حذف و شش ماه نخست ، 31 روزه شد و از آن پس روز آغاز جشن مهرگان به دهم مهرماه منتقل شد و تا روز رام ایزد ؛یعنی شانزدهم مهرماه ادامه یافت .روز اول را مهرگان عامه و روز واپسین یا شانزدهم مهر را مهرگان خاصه مینامیدند. گزارشهایی نیز وجود دارند که مهرگان پیش از این نیز، در شش روز یا حتی در 30 روز برگزار میشده است.
پیش از این گفته شد، که فر و شکوه مهرگان را میتوان با نوروز سنجید ، آنچنان که در آثارالباقیهی بیرونی از گفته سلمان فارسی آمده است :« ما در عهد زرتشتی بودن میگفتیم، خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد و فضل این دو روز بر روزهای دیگر مانند فضل یاقوت و زبرجد است بر جواهرهای دیگر.»
شب یلدا
از لحاظ نجومی ، شب یلدا یا شب چله ، شب اول زمستان و درازترین شب سال است و فردای آن با دمیدن خورشید روزها بزرگتر شده و تابش نور ایزدی افزونی مییابد . این بود که ایرانیان باستان، شب آخر پاییز و اول زمستان، را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند . ریشه این باور و اعتقاد برمیگردد به گاهشماری و اندیشههایی که ایرانیان مهری دین از آن داشتند .
از منابع رومی میدانیم که پیروان و پاکان به تپهای رفته ، با لباس نو و در مراسمی از آسمان میخواستند که آن « رهبر بزرگ » را برای رستگاری آدمیان گسیل دارد و باور داشتند که نشانه زایش آن ناجی ، ستاره ایست که بالای کوهی پدیدار خواهد شد به نام کوه فیروزی ،که دارای درخت بسیار زیبایی بوده است .
ظاهرا پیش از مسیحی شدن رومیان ؛ یعنی 300 سال پس از زایش عیسی مسیح ، کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زادروز عیسی پذیرفت ، زیرا زمان تولد او دقیقا معلوم نبود . از این روست که تا امروز ، بابانوئل با لباس و کلاه موبدان ظاهر میشود و درخت سرو و ستارهای در بالای آن هم یادگار مهریهاست . جالب این است که یلدا کلمهای است سریانی به معنای تولد و به گفته ابوریحان بیرونی آن را " شبزادان " ترجمه کردهاند .
آیین شب یلدا یا شب چله ، خوردن آجیل مخصوص ، هندوانه ، انار و شیرینی و میوههای گوناگون است که همه جنبههای نمادی دارند و نشانه برکت ، تندرستی ، فراوانی و شادکامی هستند . در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن کتاب حافظ مرسوم است و حاضران با انتخاب و شکستن گردو، از روی پوکی و یا پری آن ، آینده گویی میکنند.
جشن سده
از اسطوره های جشن سده، تنها یکی به پیدایش آتش اشاره دارد، فردوسی می گوید: هوشنگ ، پادشاه پیشدادی، که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت … را به او نسبت می دهند، روزی در دامنه کوه ماری دید و سنگ برگرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد. اما، از برخورد سنگ ها جرقه ای زد و آتش پدیدار شد. هم در کتاب “التفهیم” و هم “آثارالباقیه” ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه، آنرا افروختن آتش بر بام ها می داند که به دستور فریدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده است که « “آفریدون … همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای می آورند.»
فردوسی آن را به هوشنگ نسبت می دهد و ابوریحان بیرونی و نوروز نام آ ن را از فریدون می دانند و همچنین، رسمی شدن جشن سده به زمان اردشیر بابکان منسوب گردیده است.
مورخان و نویسندگانی چون بیرونی، بیهقی، گردیزی، مسکویه و … از شیوه برگزاری جشن سده در دوران غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، آل زیاد و … تا دوره مغول بسیار نوشته اند.
امروزه در مازندران، کردستان، لرستان،و سیستان و بلوچستان؛ روستاییان و کشاورزان و چوپانان و چادرنشینان نزدیک غروب یکی از روزهای زمستان (آغاز نیمه یا پایان زمستان) روی پشت بام، دامنه کوه، نزدیک زیارتگاه، کنار چراگاه و یا کشتزار آتشی افروخته و بنا بر سنتی کهن پیرامون آن گرد می آیند، بدون آنکه نام جشن سده بر آن نهند.
ولی در کرمان جشن سده یا سده سوزی در میان تمامی اقشار مردم کرمان، مسلمان، زرتشتی، کلیمی … رواج دارد که، همه ساله در دهم بهمن ماه، برگزار می شود.
چنانکه از کتاب ها و اسناد تاریخی برمی آید، جشن سده جنبه دینی نداشته و تمام داستان های مربوط به آن غیردینی است و بیشتر جشنی کهن و ملی به شمار می آید و وارث حقیقی جشن سده نه فقط زرتشتیان، بلکه همه ایرانیان اند، میراثی که به بسیاری از کشورهای همسایه نیز راه یافت.
جشن اسفندگان
ایرانیان دوران باستان، همچون سایر اقوام همدوره خود، از گذشتههای دور تحت تاثیر و نفوذ مادر خدایان یا الهگانی بودهاند که آنها را حمایت میکردند. با آغاز پیامآوری اشوزرتشت، پرستش چندخدایی کنار نهاده شد و یکتاپرستی به معنای واقعی خود مطرح گردید. این فاصلهگرفتن از خدایان اساطیری بطور کامل نبوده و آدمی که مجذوب قدرت بیزوال بانوخدایان اسطورهای خود بود، با اقدامی جبرانی بخشی از قدرت مافوق طبیعی زنانه، آنها را در قالبهای دختر شاهپریان و داستانهای روزمره خود جای داده و قسمتی دیگر را هم به صورت زن برتر در ادبیات خود زنده میکند و در یک کلام میتوان گفت در جهانبینی انسان باستانی ابر انسان زن بوده است.
آناهیتا و اشی از جمله ایزدبانوهای ایرانی میباشند. در میان امشاسپندان، از لحاظ زبانشناسی زبان اوستایی، سه امشاسپند نخستین؛ یعنی، وهومن – اشه وهیشته و خشتره وئیریه نرینه و سه امشاسپند بعد؛ یعنی، سپنتهآرمئیتی و هئوروتات و امرتات از نظر لغوی، مادینهاند. از سوی دیگر با نگرشی ژرف در معنای این سه نیروی اهورایی سپنتهآرمئیتی: مهرورزی افزاینده که بعدها به شکل سپندارمذ یا اسفند تغییر شکل داده است در باور باستان، زمین نماد آن است.
هئوروتات: رسایی که زایش، بالندگی و خروش آبها و چشمهها در ذهن ایرانی یادآور این نیروی خدایی است.
امرتات: بیمرگی و جاودانگی که رویش و بالندگی گیاهان و سبزینگی، نماد باستانی آن است.
میتوان دریافت که هسته اصلی این سه امشاسپند، مهرورزی و عشق بیآلایش و ازخودگذشتگی و پروراندن و زایندگی است و نشان دهنده اهمیت نقش زن و مادر در اندیشه و باور انسان نخستین و ایرانیان باستان است. چنانکه، در ادبیات ایرانی نیز مادر طبیعت، مام میهن، … بسیار بهچشم میخورد. اگر در باور ایرانی مرد دارای قدرت مردانگی و تفکر و خردورزی بیشتری است، در برابر آن زن نیز دارای مهرورزی، عشق پاک، پاکدامنی و ازخودگذشتگی فراوانتری است که هر یک از این دو به تنهایی راه به جایی نبرده و حتی روند پویایی گیتی را هم به ایستایی میکشانند.
در زمانیکه در بسیاری از سرزمینها و فرهنگهای جهان باستان، دختر منفور خانواده بود و حتی گاهی پس از زایش بیدرنگ زنده زنده به گور میرفت؛ در ایران باستان، زن همکار و همفکر مرد در زندگی زناشویی و حتی گاهی در زمینه حقوقی – دینی و مذهبی – جنگ و پهلوانی بوده است و خوشبختی بشر وابسته به میزان دانش و خرد انسان است نه جنسیت و قومیت و رنگ ونژاد.
جشن :
در اعتقادات زرتشتیان و ریشه یابی محققان کلمه جشن از واژه یشن، یشت که بخشی از اوستا می باشد آمده و به معنای عبادت خداوند است و به همین خاطر است که شادی و جشن عنصر های جدانشدنی از آیین بهی می باشد.
جشن ها و گاهان بارها :
جشن های سالیانه:
جشن نوروز
جشن زادروز اشو زرتشت
سیزده بدر
جشن شب چله
جشن سده
جشن های ماهیانه:
جشن فروردینگان
جشن اَردیبهشتگان
جشن خوردادگان
جشن تیرگان
جشن اَمـردادگان
جشن شهریورگان
جشن مهــرگان
جشن آبانگان
جشن آذرگان
جشن دیگان
جشن بهمنگان
جشن اسفندگان
گاهان بارها (جشن های موسمی):
میدیوزرم (میان بهار)
میدیوشهم گاه (میان تابستان)
پیته شهم گاه (پایان تابستان)
ایاسرم گاه (آغاز فصل سرما)
میدیاریم گاه (میان زمستان)
همس پت میدیم گاه (برابری شب و روز)
در ایران باستان، جشن هایی به مناسبت های گوناگون ملی و مذهبی برگزار می شد. اما از آن میان، هفت جشن جزو جشن های واجب به شمار می آمد که شش جشن، جشن های گاهانبار یا سالگرد آفرینش های شش گانه بود.
این جشن ها به ترتیب عبارت اند از:
«مید یوزرم گاه»، جشن میانه بهار که از 11 تا 15 اردیبهشت به مناسبت سالگرد آفرینش آسمان برگزار می شد.
«میذ یوشم گاه» جشن نیمه تابستان از 11 تا 15 تیر به مناسبت سالگرد آفرینش آب
«پیتی شهیم گاه» به معنی «دانه آور»، سالگرد آفرینش زمین و فصل گردآوری غله است که از 26تا 30شهریور برگزار می شد.
«ایا سرم گاه»از 26 تا 30 مهر است و سالگرد آفرینش گیاه و «برگشت» معنی می دهد، چون چوپان با گله بر می گردد و آغاز زمستان است.
«مید یاریم گاه» به معنی «میان سال» که سالگرد آفرینش چارپای مفید است و جشن میان زمستان، زمانی است که برای دام انبار زمستانی می شود.
«همسپد میدم گاه» به معنی «با هم بودن و با هم گرد آمدن» که سالگرد آفرینش انسان است و پنج روز آخر سال برگزار می شود.
«نوروز» رسم های بسیاری هم در حاشیه این جشن رواج داشت که با عدد هفت پیوند خورده بود. به عنوان مثال، در میز سیمین مقابل شاه وقت، هفت گونه غله و شاخه های هفت نوع درخت را می نهادند، روی همان میز هفت بشقاب کاشی سفید و هفت درهم سفید از سکه های ضرب شده در عرض سال. رسم دیگری که هنوز در برخی روستاهای زردشتی نشین رعایت می شود، کشت هفت نوع بذر در ظرف های کوچک است تا اینکه برای نوروز سبزی و طراوت فراهم باشد. هرچند که در سفره هفت سین باید هفت جزء که با آوای «سین» آغاز میشوند چیده شود، ولی برای زینت و چیدمان دلپذیرتر سفره،تقریباً همه خانوادههای ایرانی اجزاء دیگری هم در سفره می چینند و در آرایش و رنگ آمیزی سفره شان نهایت خوش سلیقگی را اعمال میکنند.آینه و کتابی مقدس در کنار آن هم از اجزائی است که تقریباً در هر سفره هفت سینی چیده میشود. برخی بر این باورند که سکه که نماد «دارایی» وآب که نماد «پاکی و روشنایی» است بهتر است در کنار هم قرار گیرند و سکه را درون ظرفی از آب سر سفره میگذارند. در سفره هفت سین همه اجزا جنبة نمادین دارند.